زمان درگذشتش را بازمييابد ولي باز ميگذرد تا به خود رسد. ما زمانها گذرانديم ولي خود را باز نيافتيم! اينك اين زمان است، كه در عبور از ما، پيامي را به دست آيندگان خود ميسپارد، اينجا اين آيندگان هستند، كه دوباره از گذشتگان خود ميپرسند؛ " باز براي چه؟!".
آنجا زمان به ما نميرسد، آن گونه كه اينجا داريم. زمان شاهد بوده، كه زماني يكديگر را براي بقا و امنيت، در جنگلها و غارها هلاك ميكرديم، چون بدوي بوديم و اينك در پست مدرن هم، براي امنيت و بقا ميكشيم، چون امروزي هستيم!
نرسيديم، به آنكه بايد چگونه به خود رسيد، و از خود عبور كرد. باشد كه زمان آنرا براي ما به ارمغان آورد.