كنج خراب  

 
Saturday, December 14, 2002

بعضي نبودن ها گاهي چه زياد حس مي شوند!



پيمان || 9:43 PM

Tuesday, December 10, 2002

صبح
...
كنون اي رهروان حق شب تاريك معدوم است.
سفيدي حاكم و در دادگاهش، هر سياهي خرد و محكوم است.
كنون بايد كه برخيزيم و خون دشمنان تا پاي جان ريزيم
كنون وقت قيام است و قيامي بر عليه دشمنان است.
سزاي حق كشان در چوبه دار است
و ما بايد كه برخيزيم ...
دگر صبح است...
چنان كاوه درفش كاوياني را بروي دوش اندازيم،
جهان ظلم را از ريشه سوزانده، جهان ديگري سازيم
دگر صبح است.
دگر صبح است و مردم را كنون برخاستن شايد،
نهال دشمنان را تيغ ها بايد
كه از بن بشكند نابودشان سازد ...

خسرو گلسرخي


پيمان || 7:01 AM


پيمان || 1:41 AM

Sunday, December 08, 2002


دانشجويان پشت درهاي بسته :





16/09/81 دانشگاه تهران :



چقدر بايد رودست بخوريم ؟؟
كجايي مستر President ؟؟



پيمان || 2:45 AM

صبح مثل هميشه به سختي از تخت جدا مي شم. نيمچه صبحانه اي مي خورم و مي زنم بيرون.
عجب هوايي!! ديشب تا نزديكي هاي صبح بارون ميومد. طبع شاعري آدم گل ميكنه. رفتگر پير مثل هميشه مشغول جمع آوري برگهاي زيباي سرخ و نارنجي رنگ چنارهاي جلوي خونه است. هوا به قدري مطبوع و دل انگيزه كه آرزو مي كنم اي كاش كوچه حالا حالا ها ادامه داشت. سكوت اول صبح و ديدن يكي دو دختر كه به سمت مدرسه در حركتند منو ياد دوران بي دغدگي مدرسه و حال و هواي اون روزها ميندازه. كم كم به خيابان اصلي مي رسم. باز هم همان شلوغي و ترافيك و ازدحام ماشين ها و آدم ها، سر و صدا، دود و ....
انگار يه فصل ديگه س همه چي عوض شد بايد از خيابون رد شم و مواظب باشم دير نرسم، درست مثل ديروز و ....


پيمان || 1:15 AM


دوستان



linky

: اخبار

aftab
emruz

This page is powered by Blogger. Isn't yours?