كنج خراب  

 
Tuesday, May 28, 2002

چه كرد، اي مهربان ترساي پير مي فروش، امشب
مي گرم و سپيدت با دل سرد و سياه من

كه چون آتش به مجمر سوزم و چون مي به خم جوشم
پرند از آشيان دل كبوترهاي آه من



پيمان || 1:46 AM

Monday, May 27, 2002

پرِ پرواز ندارم
اما
دلی دارم و حسرتِ دُرناها.
و به هنگامی که مرغانِ مهاجر
در درياچهیِ ماهتاب
پارومیکشند،
خوشا رها کردن و رفتن!
خوابی ديگر
به مردابی ديگر!
خوشا ماندابی ديگر
به ساحلی ديگر
به دريايی ديگر!
خوشا پرکشيدن، خوشا رهايی،
خوشا اگر نه رها زيستن، مردن به رهايی!
آه، اين پرنده
در اين قفسِ تنگ
نمیخواند.
ا.بامداد


پيمان || 8:06 AM

پرِ پرواز ندارم
اما
دلی دارم و حسرتِ دُرناها.
و به هنگامی که مرغانِ مهاجر
در درياچهیِ ماهتاب
پارومیکشند،
خوشا رها کردن و رفتن!
خوابی ديگر
به مردابی ديگر!
خوشا ماندابی ديگر
به ساحلی ديگر
به دريايی ديگر!
خوشا پرکشيدن، خوشا رهايی،
خوشا اگر نه رها زيستن، مردن به رهايی!
آه، اين پرنده
در اين قفسِ تنگ
نمیخواند.
ا.بامداد


پيمان || 8:06 AM


دوستان



linky

: اخبار

aftab
emruz

This page is powered by Blogger. Isn't yours?